شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع قالب شعر : غزل
ما اندکـیم وخـیل دشمن،بیشمارند ما چند فرد،اینان همه،چندین هزارند این ظلمت شب،اینشما،اینراه صحرا یارانمن،این قوم،با من کاردارند
امشب مرا درکـربـلا تـنها گـذارید آخر عـزیزان شما،چـشم انـتظارند
من در پـی ارشـاد ایـنـانم، دریـغـا! ایـنان،مصـمّم از برای کـار زارند هرکس بماند با من اینجا،کشته گردد یاران من،یکسر قـتـیل این دیـارند
اینان نه تنها،تـشنۀ خون من استـند حتی به فکرخونطفل شیرخوارند اینجا جواب العطش،تیرسهشعبهاست اینجا به حلق تشنه خنجرمیگذارند
فردا در ایـنجا،دستهگـلهای مـدینه لبتشنه،زیر خارها،جان میسپارند
فردا شوم، ازچار جانب تیـرباران این تیرها باید ز پـشتم سر در آرند
فردا، تـمام کـوهها،بر من بگـریـند فـردا تـمام سنگهـا،بر من بـبارند
فردا تمام قصۀ ما را،در این دشت شمشیرها،بر خاک،با خون مینگارند
زوّار من،تا بیـشتر بر من بسوزند با خود کتاب نخل« میثم»رابیارند